از یادداشت های خانم پاپن هایم

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

حالا در اسنپ هم قرار است که کار کنم. خانواده ام مخالفند با این حال خودم هیچ حسی ندارم. از مهمترین اتفاقات چند روز اخیر یکی اش این بود که یک پیکان وانت کوبید به ماشینم، الف در سیزده سالگی سابقه ی یکبار خودکشی را در سوابقش ثبت کرد، هزار دلار با قیمت چهار هزار و سیصد و سی تومان خریدم و در بیمارستان خمینی به حال مرگ افتادم از تهوع و سردرد.اولین فیلم کوتاهم را به نام تنبور بارانی را فیلم برداری کردم و از نیما دویست هزار تومان قرض خواسته ام و ح را با شوهرش دیده ام.خودم را فردی نصفه نیمه میبینم که تکلیفش برای چند ماه آینده هیچ مشخص نیست، از بناهای قدیمی تهران عکس یادگاری میگیرد، و آدمی است که چون خودش را در حال رفتن میبیند سعی میکند دیگران را تا جایی که میشود بشناسد و از آنها دلگیر نشود. یکی اش سمیرا است، یاد پارسال همین وقت ها افتادم، او در یک شرکت دیگر بود من در یک شرکت دیگر. به او حقوق ثابت نمیدادند، به من حدود پنج میلیون تومان میدادند. هر روزمان با هم می گذشت، برایش گل میخریدم وقتهایی که دلش گرفته بود، میبردمش استخر یا پیاده روی، دوستان ناآشنای خوبی بودیم.مهمانی می گرفتیم، خانه ام می آمد، دلسوز بود. حالا پشت به هم مینشینیم. آورده ام ش جایی که خودم هستم، به او حقوق خوبی میدهند و از ارزش و اعتبار مناسبی برخوردار است. رزومه اش را خودم با دستان خودم دست مدیریت دادم و حالا دیگر ب از یادداشت های خانم پاپن هایم...
ما را در سایت از یادداشت های خانم پاپن هایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 153 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 1:18